کد مطلب:30405
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:17
اختلاف فتاوي در مسئله شطرنج چگونه توجيه ميشود؟ كدام يك از اين نظريات منظور واقعي خدا ميباشد؟ چون ما در نهايت بايد به دستوري عمل كنيم كه منظور واقعي خدا و ائمه باشد. آيا اختلاف انظار، قرابتي با پلوراليسم ندارد؟ نبايد فقهاي ما به يك نظر واحد برسند كه منظور خدا است؟
مثالي كه در جواب به سئوال نامه قبلي شما مطرح شد، صرفاً يك جهت آن مورد نظر است و آن اصل وجود اختلاف و تفاوت در آن موضوع ميباشد. جهات ديگر اصلاً مد نظر نميباشد. به اصطلاح طلبگي مثال از يك جهت مقرّب ميباشد و شايد از بسياري جهات ديگر مبعّد باشد و فقط در تمثيل همان جهت مقرب منظور ميباشد، نه جهات ديگر. مقصود ما فقط همين جهت يعني اختلاف در بين اطبا در مورد مسئله واحد ميباشد.
مقايسه اختلاف فتاواي موجود در بين مراجع و با پلوراليسم ديني صحيح نميباشد و در مباحث معرفتشناسي و معرفت ديني بحث شده است كه اين دو امر از دو مقوله جداگانه ميباشند كه مختصري در اين نوشتار به آن ميپردازيم.
در مورد مسئله تكثرگرايي (پلوراليسم) انظار و قرائتهاي متفاوتي وجود دارد.
اين تفاوت در زمينه حدود و دامنه تكثر ميباشد كه بعضي از قائلين به اين نظريه مثل جان هيك محدوده آن را به تمام اديان و معارف و اعمال بشري گسترش دادهاند و برخي ديگر دامنه آن را محدود به بعضي اديان يا معارف خاصي ميدانند.
جان هيك يكي از متكلمان فرقههاي پروتستان ميباشد كه در اين مورد نظرياتش مبناي عقيده كثرت گرايان قرار گرفته است. او قائل است كه هر كس با هر عقيدهاي ميتواند به بهشت راه يابد، به شرط اين كه از راه يكي از اديان، به حق توجه كند و از توجه به خود منصرف شود. مقيد بودن به كيش و آيين خاصي ملاك نيست. او براي گشودن درهاي بهشت روي پيروان اديان ديگر، مرز ميان حق و باطل، ثنويت و تثليث و توحيد و شرك را برداشت. وي صراط مستقيم و دين حق را امري باطل و موهوم ميداند و اعتقاد دارد كه همه اديان حق ميباشند. همان گونه كه از عقايد او و ديگركثرت گرايان آشكار ميشود، آنها پلوراليزم را در اصل دين و عقايد اساسي دين ميدانند و اصولاً به چيزي به عنوان حق يا باطل اعتقاد ندارند، اما طبق نظر مسلمانان و نص صريح قرآن تنها دين پذيرفته شده اسلام ميباشد، و مسلمانان در مسائل اساسي مثل اصل توحيد و نبوت و معاد هيچ اختلاف نظري ندارند و بسياري احكام ديني در آنها مشترك است و تمامي اين اختلافات در دايره دين اسلام ميباشد و در اين كه فقط اسلام پذيرفته ميشود، هيچ اختلافي ندارند. مخصوصاً در بين شيعيان اختلافات در فروع است و اختلاف در فروع هيچ ربطي به پلوراليزم ديني ندارد. البته اصل پلوراليزم در فروع قابل پذيرش و مورد تأييد است، به اين معنا كه هر فقيهي در مسائل و احكام ديني، از راهي كه دين تعيين نموده، يعني رجوع به منابع دين، تلاش و كوشش خود را مبذول داشت و به نظر ميرسيد كه آن را مطابق كتاب و سنت يافت، وظيفهاش عمل طبق آن فتوا ميباشد، در حالي كه واقعيت هميشه يك چيز بيشتر نيست، مثلاً شطرنج در واقع يا حرام است و يا حلال، حال اگر مجتهد درست نظر بدهد و مطابق واقع باشد، ثواب بوده و مأجور است، ولي اگر خطا كرده باشد، چون سعي خود را نموده، معذور است، لكن اين بدان معنا نيست كه هر دو مجتهد درست گفتهاند، بلكه يقيناً يكي خطا نموده است و به همين خاطر ما را مخطئه گويند، اما چون مجتهد از راه صحيح شرعي براي به دست آوردن احكام ديني رفته و به حكمي دست يافته است، نزد خداوند معذور است و اين برخلاف اختلاف در اصول اساسي دين است كه انسان بايد در آنها به ايمان و يقين برسد. وظيفه مقلدان نيز حكم مراجع را دارد، با توجه به اين نكته كه مقلد بايد از عالمترين تبعيت كند. اينكه فقها در مسائل به يك نظر واحد برسند، ايده آل است، ولي اگر
در مسائل به دلائل متفاوت [ كه در نامه قبلي بيان شد ] به اين نقطه نرسيدند، هيچ ضرري ندارد، چرا كه با توضيحات بالا روشن شد ما به تكليف خود در قبال حضرت حق عمل نمودهايم، و اين نهايت همت يك مسلمان ميباشد كه به تكاليف خود عمل نمايد. از سوي ديگر اجتهاد پوياي شيعه ثمرات فراواني دارد كه در جاي خود قابل ذكر ميباشد و نويسندگان در كتابهاي مربوطه ذكر كردهاند.
براي اطلاع بيشتر ميتوانيد به مقاله اجتهاد و تقليد در كتاب بيست گفتار از شهيد مطهري مراجعه فرماييد .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.